سالهای بچگی با گشت و گذار  در سایه  روشن باغها، زیر رنگ نور بوالهوس افتاب و در لا به لای برگ درختان  گذشت.  روزهای بازی، در  گندم زاری یاباغی پر از درختان انار وحشی یا مابین چنارهای پوشیده از

   بر ذهن نا پخته من نقش بستند. من هنوز فریفته تصویر جادویی باغ و نهر و نور آن ذهنیتم. سعی دارم  هیجان  ای تصاویر را شکل دهم. مگر جز این است که ما  در طبیعتی خشک و سنگدل، باغهای با شکوه ایرانی را ساختیم؟ امروز شاید که لا به لای سیمان، در یک دنیای خاکستری بسر میبریم اما، من در چشم ذهنم: انفجاری از رنگ میبینم. من مرید روش ژاپنی ( شین رین-یوکو)،   درمان  روح و روان از طریق طبیعت هستم. 

با اینکه تحصیلات من در رشته های مختلف هنر از جمله شعر ، سینما و نقاشی بوده، همه اینها را در رابطه با هم و نه مجزامیبینم. اگر نوشته ام، فقط قلم را با قلمو جایگزین کردم.    برداشت من از دنیای خارجی ، مانند یک تابلوی نقاشی یا لحظه ای متحرک از داخل لنز  یک دوربین یا آهنگ و شکل یک کلمه است.  بر این عقیده هستم که نقش دادن به یک تفکر ذهنی فقط وقتی موئثر است که بیننده،  معمای این تفکر  را حس کند.  راهیست دشوار، مملو از شک و تردید و شگفتی: ولی خلق زیبایی محرک هنرمند است